به حرمت حضور تو چون تو يگانه مي شوم
کاش رويا هايمان روزي حقيقت مي شدند
تنگناي سينه ها دشت محبت مي شدند
سادگي مهر و صفا قانون انسان بودن است
کاش قانونهايمان يک دم رعايت مي شدند
اشکهاي همدلي از روي مکر است و فريب
کاش روزي چشم هامان با صداقت مي شدند
گاهي از غم مي شود ويران دلم
کاشکي دلها همه مردانه قسمت ميشدند.....
تو از نهايت اميد به درد من گريختي
به حرمت حضور تو چون تو يگانه مي شوم
تنگناي سينه ها دشت محبت مي شدند
سادگي مهر و صفا قانون انسان بودن است
کاش قانونهايمان يک دم رعايت مي شدند
اشکهاي همدلي از روي مکر است و فريب
کاش روزي چشم هامان با صداقت مي شدند
گاهي از غم مي شود ويران دلم
کاشکي دلها همه مردانه قسمت ميشدند.....
تو از نهايت اميد به درد من گريختي
به حرمت حضور تو چون تو يگانه مي شوم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home